پسر گل مامان

مسافرت

سلام نی نی گلم خاله کوچیکه شما رفته مشهد زندگی کنه گلم، این خاله جون شما دو تا نی نی دو قلو 4/5 ساله داره که یکی دختره و اون یکی پسر....    ما هم رفتیم مشهد ببینیمشون،خیلی دلمون براشون تنگ شده بود، آخه ما خیلی با هم رفت و آمد داشتیم و به هم علاقه داریم... روز اول که ما رسیدیم برف اومده بود  و دوقلو ها خیلی خوشحال بودن    کلی با دختر خاله و پسر خاله شما بازی کردیم و با هم رفتیم پارک جای شما خالی خیلی خوش گذشت      خاله مهربون یه عالمه غذای خوشمزه درست کرد برامون    آقای دکتر هم که قرار بود زنگ بزنه و من و خاله منتظر تماسش&n...
2 دی 1391

جواب آزمایش

سلام نی نی گل مامان من دوباره رفتم سونوگرافی ، و جواب سونوگرافی رو با جواب آزمایشم گرفتم و بردم پیش آقای دکتر خدارو شکر همه چی خوب و عالی بود ، بهم گفت نیاز نداری که جراحی کنی و فیبروم هاتو در بیاری اما قرار شد با چند تا دکتر دیگه هم مشورت کنه تا مطمئن باشه که تصمیمی که گرفته درسته و با من تماس بگیره.... خلاصه من همش مواظب موبایلم بودم که ببینم کی آقای دکتر تماس میگیره؟؟؟؟ زنگ نزد که نزد..... ...
25 آذر 1391

سونوگرافی

سلام نی نی گل مامان امروز با بابایی و مامان بزرگ گل، رفتیم خونه خاله می می که اسباب کشی کرده بود کمک کنیم،از ظهر آنجا بودیم و یه کم کمک کردیم،بابایی که از موهای سرش تا نوک انگشتهای پاش خاکی شده بود آخه میدونی بابایی خیلی حساسه روی لباس هاش که اصلا کثیف نشه،خدایی هم خیلی از لباسهاش خوب نگهداری میکنه..... شب قرار بود برم سونوگرافی پیش یه آقای دکتر مهربون دیگه....خانم منشی دوست خاله گلی هست و قرار بود مطب خلوت شد زنگ بزنه ما بریم که زیاد معطل نشیم....خداروشکر جواب سونو هم خوب بود گلم....   ما ساعت 10:30 رفتیم اما ساعت 11:45 نوبت ما شد گلم،بابایی هم کتابش رو آورده بود و داشت ...
16 آذر 1391

آلودگی هوا

نی نی گلم سلام    امروز رفتم آزمایشگاه ، هوا خیلی آلوده بود ، کلی سرفه کردم تا رفتم و اومدم گلم .... توی آزمایشگاه یه نی نی بود که ازش نمونه گرفته بودن،طفلی دردش اومده بود و داشت کلی اشک میریخت دلم براش غش رفت و دلم برای تو تنگ شد،اما خدارو شکر که تو جای اون نبودی وگرنه من کلی غصه میخوردم....      خب الان خیلی خسته ام برم یه چرتی بزنم تا سردرد نگرفتم گلم...دوستت دارم عسل مامان... ...
13 آذر 1391

آزمایشگاه

  سلام نی نی گل مامان    من فردا صبح میخوام برم آزمایشگاه اولین آزمایشم رو بدهم، نگران نباش گلم من نمیترسم.   بعضی وقتها فک میکنم چقدر زندگی رو زمین سخته، همش باید کار کنی و آخرشم هیچی برای تفریح و گردش و حتی خرج خونه نمی ماند، بعد به خودم میگم آخه چرا تورو بیارم به این دنیا که تو هم این سختی هارو بکشی؟؟؟ اما بعدش فکر میکنم که آخه مگه من میتونم بدون تو زندگی کنم؟؟؟ این هم از خودخواهی مامانی ،  امیدوارم منو بخاطر این کارم ببخشی گلم ...آخه میخوام خانوادمون بزرگ بشه...     دوستت دارم نی نی گلم شبت بخیر ...
13 آذر 1391

ملاقات با دکتر

سلام نی نی گل مامان امروز رفتم پیش آقای دکتر مهربون، بهم کلی سونوگرافی و آزمایش داد که انجام بدهم و اگر همه چی خوب باشه اقدام کنم که شما بیای توی دلم....خیلی دلم برات تنگ شده مامانی   ایشالا بابایی هم راضی بشه که شما زودی بیای توی دلم.... نمیدونم از دست این بابایی چی کار کنم آخه؟ دوستت دارم عزیزدل مامان ...
11 آذر 1391