روزهای آخر انتظار...
گل پسری سلام خوبی نفس مامان؟؟... تو که نفس منو بریدی تا بیای توی بغلم عزیزم.... هفته 38 هم تموم شد مادری،شنبه 16 آذر به همراهه مامی جون و پدرجون رفتیم پیش خانم دکتر،آخه مامانی میدونی باباییت کلاس داره نمیتونه مارو ببره پیش خانم دکتر،برا همین همیشه پدر جون زحمت بردن مارو میکشه... خیلی استرس داشتم مامانی،خلاصه میگم برات که چند دقیقه ای که طول کشید تا سرکلاژم رو باز بکنه کلی درد کشیدم،اما این دردها رو به خاطر وجود شما تحمل میکنم عسلم... وزن شما 3176 گرم بود مامانی،ماشالا خوب تپل شدی پسرکم،خدا حفظت بکنه... ...