پسر گل مامان

روزهای آخر انتظار...

1392/9/27 1:22
نویسنده : نانا
826 بازدید
اشتراک گذاری

 

گل پسری سلامپسری

خوبی نفس مامان؟؟... تو که نفس منو بریدی تا بیای توی بغلم عزیزم....غمگین

 

هفته 38 هم تموم شد مادری،شنبه 16 آذر به همراهه مامی جون و پدرجون رفتیم پیش

خانم دکتر،آخه مامانی میدونی باباییت کلاس داره نمیتونه مارو ببره پیش خانم دکتر،برا

همین همیشه پدر جون زحمت بردن مارو میکشه...دوست داشتنی

خیلی استرس داشتم مامانی،خلاصه میگم برات که چند دقیقه ای که طول کشید تا

سرکلاژم رو باز بکنه کلی درد کشیدم،اما این دردها رو به خاطر وجود شما تحمل میکنم

عسلم...

وزن شما 3176 گرم بود مامانی،ماشالا خوب تپل شدی پسرکم،خدا حفظت بکنه...

 

                                            تپل

 

شنبه 23 آذر هم مجددا رفتیم پیش خانم دکتر، فشارم بالا بود بهم آزمایش دفع پروتئین

دادن،انجام دادم  جوابش منفی بود عزیزم،توی اون 45 دقیقه نمیدونستم جواب آزمایشم

منفی باشه یا مثبت!!!!

                                                      نگران

 

آخه میدونی اگر مثبت میشد شمارو سریع دنیا میاوردن که برات خطرناک نباشه و من زودی

تورو میدیدم، اما خب دلم نمیخواست بهت آسیبی هم برسه گلم...

 

خلاصه که منفی بود و باید انتظار بکشم همچنان....

وزن شما 3316 گرم شده نفسم ،ماشالا هزار ماشالا داری تپل میشی...شاد

خانم دکتر هم گفتن اندازه سر شما به اندازه کافی رشد کرده و اگر تا شنبه دیگه دنیا

نیای،شاید هفته دیگه تصمیم بگیرن که شمارو به روش سزارین دنیا بیارن و دیگه نشه به

طور طبیعی دنیا بیای...

حالا هم هنوز 3 روز فرصت داریم گلم....بالاخره تو کی میای بغلمون؟؟؟ بابایی داره تعطیلات

بین دو ترم کلاس هاش تموم میشه ها و خیلی هم منتظره تا شما رو ببینه....

 

پسر گلم جا خوش کردی توی دل مامان و قصد بیرون اومدن هم نداری عایا؟؟؟

 

                                     نی نی


میدونی چند نفر منتظر شما هستن؟؟؟ 

خاله کوچیکت با دوقلوها از مشهد اومدن تهران و منتظر شما هستن، من جوابه این همه

چشم انتظار رو چی بدم آخه؟؟؟

 

مامانی مواظب خودت باش

هر وقت صلاحه ایشالا بیای بغلم

هرچند که من دیگه طاقتم تموم شده و دلم میخواد زودتر ببینمت...

دوستت دارم فرشته کوچولوی من...گل

بوسسسسسسس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)